×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

اجتماعی -فرهنگی-هنری

از تمامي آسمان ،به تک ستاره ای دل خوشم

× به نام او که نامش بهترین است... در این محیط مجازی ،از دل مشغولی ها و دلواپسی های خودم و شاید هم که شما،می نویسم از اهداف و آمالی که دارم ،شاید هم تضاد چندانی با آرمان های شما نداشته باشد منتظر حضور شما در این کلبه محقر هستم. به امید اینکه در این راه، راهنما و یاری گر این کمترین باشید...
×

آدرس وبلاگ من

jahangiri.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/khashyar

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

دو درویش

 

 

 

دو درویش که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از جایی به جای دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. یکی از آنها بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.

دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام درویش دوم که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:

�دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.� درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد:

� من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.�

جمعه 15 تیر 1391 - 1:51:37 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم