×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

اجتماعی -فرهنگی-هنری

از تمامي آسمان ،به تک ستاره ای دل خوشم

× به نام او که نامش بهترین است... در این محیط مجازی ،از دل مشغولی ها و دلواپسی های خودم و شاید هم که شما،می نویسم از اهداف و آمالی که دارم ،شاید هم تضاد چندانی با آرمان های شما نداشته باشد منتظر حضور شما در این کلبه محقر هستم. به امید اینکه در این راه، راهنما و یاری گر این کمترین باشید...
×

آدرس وبلاگ من

jahangiri.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/khashyar

Access to the friends list is just allowed for this person's friends

یک عیب کوچک

                                                 داستان طنز 

                                             عیب کوچولوی عروس

جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند.
پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این

دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.

جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است


پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر
تمام می شود

جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد

پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر
حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به
درد نمی آورد

جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است

پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش
شما نمی شود و به او طمع نمی برد

جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است

پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که
خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از
خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد
جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد

پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی
عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد.

احمد شاملو

 

جمعه 5 مرداد 1391 - 1:21:07 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم